English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1603 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ablate U بریدن و خارج کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scissoring U 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
to cut out U بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
scraping U بریدن پاک کردن
scrapes U بریدن پاک کردن
scrape U بریدن پاک کردن
dock U بریدن کوتاه کردن
scraped U بریدن پاک کردن
docked U بریدن کوتاه کردن
docks U بریدن کوتاه کردن
shred U پاره کردن باریک بریدن
cut out U جدا کردن در اثر بریدن
back off U ازاد بریدن قطع کردن
shredded U پاره کردن باریک بریدن
shredding U پاره کردن باریک بریدن
shreds U پاره کردن باریک بریدن
rough hew U درشت بریدن طرح کردن
roughhew U درشت بریدن طرح کردن
hamstringing U زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
ax U تبرزین با تبر قطع کردن یا بریدن
axing U تبرزین با تبر قطع کردن یا بریدن
axe U تبرزین با تبر قطع کردن یا بریدن
hamstrings U زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
hamstring U زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
hamstrung U زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
axed U تبرزین با تبر قطع کردن یا بریدن
scarp U بریدن عمودی بریدن
inactivate U غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
ejected U خارج کردن
eject U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
phase out U خارج کردن
to rule out U خارج کردن
extraction U خارج کردن
expulse U خارج کردن
ejects U خارج کردن
unship U خارج کردن
discharge U خارج کردن
bring out U خارج کردن
derail U از خط خارج کردن
derailing U از خط خارج کردن
discharges U خارج کردن
derailed U از خط خارج کردن
derails U از خط خارج کردن
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
disseise U ازتصرف خارج کردن
spews U با فشار خارج کردن
spewing U با فشار خارج کردن
disarm U از ضامن خارج کردن
spewed U با فشار خارج کردن
disarmed U از ضامن خارج کردن
spew U با فشار خارج کردن
defecated U خارج کردن مدفوع
to expel [from] U بزور خارج کردن [از]
lay on the table U از دستور خارج کردن
decivilize U از تمدن خارج کردن
defecates U خارج کردن مدفوع
defecating U خارج کردن مدفوع
to put out of court U از دستور خارج کردن
exfiltration U خارج کردن از میدان
expectorate U ازشش خارج کردن
defecate U خارج کردن مدفوع
swap out U مبادله کردن به خارج
phase out U به ترتیب خارج کردن
write-offs U از دفتر خارج کردن
tabling U از دستور خارج کردن
table U از دستور خارج کردن
tables U از دستور خارج کردن
write-off U از دفتر خارج کردن
write off U از دفتر خارج کردن
tabled U از دستور خارج کردن
disarms U از ضامن خارج کردن
expelled U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling U منفصل کردن بزور خارج کردن
expels U منفصل کردن بزور خارج کردن
expel U منفصل کردن بزور خارج کردن
unplugged U خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
unplugs U خارج کردن دو شاخه از سوکت
reeked U بخار ازدهان خارج کردن
strike off the rolls U از صورت وکلا خارج کردن
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
unplug U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging U خارج کردن دو شاخه از سوکت
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
bail U عمل خارج کردن اب قایق
emitting U بیرون دادن خارج کردن
emitted U بیرون دادن خارج کردن
emit U بیرون دادن خارج کردن
emancipated U از زیر سلطه خارج کردن
reeks U بخار ازدهان خارج کردن
reeking U بخار ازدهان خارج کردن
emancipates U از زیر سلطه خارج کردن
reek U بخار ازدهان خارج کردن
deconcentrate U از حالت تغلیظ خارج کردن
uncouple U از حالت زوجی خارج کردن
emancipating U از زیر سلطه خارج کردن
emits U بیرون دادن خارج کردن
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
to phase out something U به ترتیب خارج کردن چیزی
emancipate U از زیر سلطه خارج کردن
to play in or out U با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
emits U بیرون دادن از خود خارج کردن
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
emit U بیرون دادن از خود خارج کردن
bowdlerize U قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
safing U از حالت مسلح بودن خارج کردن
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emitting U بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted U بیرون دادن از خود خارج کردن
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
stripping crane U جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
deviation U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviations U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evicting U خارج کردن خلع ید کردن
evict U خارج کردن خلع ید کردن
evicts U خارج کردن خلع ید کردن
evicted U خارج کردن خلع ید کردن
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sidelined U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelining U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sideline U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
released U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
release U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
exfiltration U خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
sidelines U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
smut U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
releases U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
smuts U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalised U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforests U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
labelled U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labels U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
demonetization U سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
label U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
pink U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinkest U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
text U پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
port U مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
texts U پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
decapitate U سر بریدن
carves U بریدن
to ring off U بریدن
skiving U بریدن
dissever U بریدن
carvings U بریدن
hewed U بریدن
skives U بریدن
skive U بریدن
skived U بریدن
hewing U بریدن
hews U بریدن
dissevere U بریدن
chopped U بریدن
chop U بریدن
resect U بریدن
carve U بریدن
decapitates U سر بریدن
amputation U بریدن
carving U بریدن
decapitation U سر بریدن
hew U بریدن
decapitating U سر بریدن
blank U بریدن
gride U بریدن
haggling U بریدن
haggles U بریدن
haggled U بریدن
haggle U بریدن
carved U بریدن
stag U بریدن
blankest U بریدن
stags U بریدن
decapitated U سر بریدن
Recent search history Forum search
1Potential
2off-season
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2purchase off the registry
2purchase off the registry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com